ای که به دستت، گل شيعه سرشته بهر شما، کرد به ما سجده فرشته دست خودم نيست که مدیون تو باشم قرعه‌ی عشق است که مجنون تو باشم زنده شدم از شراب تو بنوشم زمزمه کردند اذان تو به گوشم روز تولّد اذان تو و نامت تا به قيامت شدم عبد و غلامت ای که به خود از خدا کردی‌ام آگاه أشهد أنَّ عليّاً ولي‌الله علّت ايجاد، تماميّت توحيد علّت هرم فروزنده‌ی خورشيد اذن چکيدن به هر قطره‌ی باران رويش هر برگ به هر شاخه‌درختان اذن تلاطم به امواج و به دريا نور خداوند در آيينه‌ی دنيا يکّه‌سوار بلندای طريقت روح سعادت به احکام شريعت جلوه‌ی پاک خدا، وقت سحرگاه أشهد أنَّ عليّاً ولي‌الله کاش بميرم که روی تو ببينم از نفهات دم تو، خوشه بچينم زير لحد، سر به پای تو گذارم با دم تو، پاک شود خاک مزارم گرد و غبارم برآيد به هوايت خشتی از آن خاک بسازند برايت در حرمت تا به ابد، معتکفم کن کاشی ايوان طلای نجفم کن دل، علوی شد؛ شدم بنده‌ی الله أشهد أنَّ عليّاً ولي‌الله